12 دی 1388 / 16 محرم الحرام 1431 / 2 ژانویه 2010

آيت‏اللَّه ملامحمدباقر فشاركي در حدود سال 1207ش (1244ق) در اصفهان به دنيا آمد. وي پس از طي دروس حوزوي، به مدارج بالاي علمي دست يافت و به وعظ و ارشاد و تدريس و تاليف همت گماشت. شهرت آيت‏اللَّه فشاركي به غير ازمراتب علمي، از دو جنبه بوده است: اول به وسيله منبر و ارشاد مردم با بيانات جذاب و رسا كه آداب زندگي و اخلاق را مطرح مي‏كرد. دوم احيا و شب زنده‏داري شب‏هاي جمعه و خواندن دعاي كميل در مسجد مصلاي تخت فولاد اصفهان به هنگام سحر مي‏باشد به طوري كه اين سنت پس از سال‏ها از درگذشت او، توسط ديگران ادامه يافت. همچنين وي داراي محفل درسي پر رونقي بوده كه شاگردان وي را بالغ بر يكصد نفر ذكر كرده‏اند. از اين عالم رباني كتب متعددي بر جاي مانده كه آدابُ الشريعه، ذخيرةُالمعاد و حاشيه بر شرح لمعه از آن جمله است. ملامحمدباقر فشاركي سرانجام در دوازدهم دي ماه 1275ش برابر با بيست و ششم رجب 1314ق در 68 سالگي بدرود حيات گفت و در اصفهان به خاك سپرده شد.
با آغاز جنگ جهاني اول و حمله آلمان به روسيه و دولت عثمان از آلمان و يورش نيروهاي انگليس و ژاپن به نيروهاي آلماني، جنگ، جنبه جهاني پيدا كرد. در اين حال، دولت ايران اعلام بي‏طرفي كرد، ولي اين اقدام ايران از طرف متخاصمين رعايت نگرديد. تا اين كه سپاه امپراتوري عثماني با كمك كردها، تجاوز به خاك ايران را آغاز كرد و شهرهاي اروميه و تبريز بي‏دفاع را به تصرف خود در آورد و به سمت شمال ايران پيشروي نمود. پس از تجاوز عثماني، دولت روسيه نيز قواي خود را وارد ايران نمود و براي تصرف شهرهاي آذربايجان، جنگ شديدي بين قواي روسيه و سپاه عثماني درگرفت. در اين جنگ دهشتناك كه عده زيادي از مردم آذربايجان كشته و زخمي شده و اموالشان به غارت رفت، سرانجام روس‏ها پيروز شدند و بر آذربايجان استيلا يافتند. روس‏ها تا مدت‏ها در آن منطقه ماندند تا اين كه پس از تغيير نظام حكومتي آنان، آنجا را ترك كردند.
آيت‏اللَّه فياض مدرس زنجاني در سال 1247ش (1285ق) در يكي از روستاهاي اطراف زنجان به دنيا آمد. وي در ابتدا از محضر پدر مجتهدش آخوند ملامحمد استفاده برد. سپس در تهران در حلقه درس بزرگاني همچون ميرزا ابوالحسن جلوه و ميرزا محمدحسن آشتياني، دروس حكمت، فقه، اصول، كلام، منطق و تفسير را آموخت و در علوم عقلي و نقلي مهارت يافت. آيت‏اللَّه زنجاني چند سال نيز در عتبات از كرسي درس علامه شيخ هادي تهراني و استادان ديگر بهره جست و خود فقيهي محقق و متبحّر گشت. ايشان از سال 1287ش (1326ق) تا پايان عمر به مدت بيش از سي سال در زنجان اقامت گزيد و مرجع تقليد آن ديار شد. وي در طي اين سال‏ها يكي از مروّجين و مدرسين بزرگ مكتب تشيع و از نظر اجتماعي، ملجأ و پناهگاه مردم عصر خويش به شمار مي‏رفت. از اين فقيه جليل آثاري همچون ذخائرُ الاُمَّة و رسالاتي در خمس، زكات و ماهيت وجود به جاي مانده است. آيت‏اللَّه فياض زنجاني سرانجام در دوازدهم دي ماه 1320ش برابر با چهاردهم ذي‏حجه 1360ق بدرود حيات گفت و در زنجان به خاك سپرده شد.
عمليات متوسط محمدرسول‏اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در تاريخ دوازدهم دي ماه 1360 با رمز مقدس "لااله‏الااللَّه، محمد رسول اللَّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) " با هدف انهدام نيروهاي دشمن و نشان دادن قدرت نفوذي و تهاجمي ايران در منطقه غرب نوسود در كردستان صورت گرفت و تا سيزدهم دي ماه به طول انجاميد. در اين عمليات، نيروهاي سپاه، ضمن عبور از مناطق كوهستاني و تله‏هاي انفجاري، به مصاف دشمن بعث رفتند. با عبور شجاعانه رزمندگان از مرزهاي بين‏المللي، پايگاه‏هاي بعثيان و ضد انقلاب در اين منطقه درهم كوبيده شده و مقر فرماندهي يكي از تيپ‏هاي دشمن منهدم گرديد. رزمندگان اسلام، پس از پيشروي به داخل شهرهاي عراق، ضربات سختي به پايگاه‏هاي دشمن وارد آوردند. در نهايت از آن جا كه اين عمليات به صورت انهدامي، پيش‏بيني شده بود، تثبيت موضع صورت نگرفت و رزمندگان پس از پايان ماموريت، پيروزمندانه به پايگاه‏هاي خود در داخل خاك وطن بازگشتند. نتايج اين عمليات: تلفات نيروي انساني دشمن: 100 نفر اسير، 700 نفر كشته و زخمي. تجهيزات و امكانات: تانك: 4 دستگاه انهدامي، هليكوپتر: 2 فروند انهدامي، هواپيماي ميگ: 1 فروند انهدامي. اين عمليات، آرامش دشمن را در غرب كشور بر هم زد و به رژيم بعث نشان داد كه از اين پس، نيروهاي متجاوز عراق در هيچ منطقه از خاك ايران، از حملات نيروهاي جمهوري اسلامي ايران، مصون نيستند.
آيت اللّه سيّد مهدي خوانساري ازعلماي معروف قرن اخيردر شهركاظمين بدرودحيات گفت. اوفقيهي مجتهد، محدثي پرآوازه و آگاه به علوم اسلامي بود. ايشان درنجف اشرف نزد بزرگاني چون آيت الله ناييني خارج فقه و اصول را آموخت و بعد ازكسب درجه اجتهاد به تدريس و تأليف پرداخت. ازآيت الله سيد مهدي خوانساري آثارارزنده‎اي بجاي مانده است كه ازآن ميان اَحسَنُ الوَديعه شهرت بيشتري دارد.« اَحسَنُ العَطيّه و فهرست عُيون الاَخبار»ازديگركتابهاي مهم ايشان محسوب مي شوند.
در عصر خليفه‏ي دوم برخي از استانداران و برخي از دورانديشان مدينه لزوم انتخاب تاريخي ويژه براي مسلمانان را به اطلاع خليفه رسانيدند. عمر بن خطاب كه دو سال و نيم از خلافت‏اش مي‏گذشت، تصميم گرفت براي مسلمانان تاريخ ويژه‏اي ترتيب دهد. به همين جهت تعدادي از صاحب‏نظران مهاجر و انصار را گردآورد و با آنان درباره‏ي تدوين تاريخ اسلامي مشورت و گفت‏وگو كرد. امير مؤمنان علي بن ابي طالب(علیه السّلام) نيز كه در آن جمع حضور داشت، پيشنهاد كرد: به خاطر اهميت هجرت پيامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از مكه به مدينه‏ي منوّره، هجرت آن حضرت را مبدأ تاريخ قرار بدهند. غير از آن حضرت، برخي از حاضران، تولد پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، برخي سال بعثت آن حضرت و برخي سال رحلت آن حضرت را پيشنهاد كرده بودند. هم‏چنين بعضي‏ها تاريخ رومي (ميلادي) و عده‏اي هم تاريخ فارس (فرس قديم) را پيشنهاد نمودند. ولي عمر بن خطاب پيشنهاد امير مؤمنان علي بن ابي‏طالب(علیه السّلام) را اصلح دانست و همان را تأييد كرد و بنا گذاشت كه هجرت پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) مبدأ تاريخ اسلامي باشد. پس از آن درباره‏ي ابتداي سال قمري كه از چه ماهي آغاز گردد، گفت‏وگو شد. در اين‏باره هم نظرهاي گوناگوني ارائه گرديد. برخي به خاطر اهميت ماه رمضان، ابتداي رمضان را و برخي به خاطر اهميت حج، اوّل ذي‏حجه را و برخي ماه رجب را كه در عصر جاهليت اهميت ويژه‏اي در نزد عرب‏ها داشت و عثمان بن عفان، ماه محرم را به خاطر اين كه نخستين ماه حرام است، پيشنهاد نمودند. عمر بن خطاب پيشنهاد عثمان را پذيرفت و دستور داد كه نخستين ماه سال قمري را از محرم آغاز كنند.
اميرعبدالقادر الجزايري پس از 15 سال مبارزه‏ي پي‏گير عليه استعمارگران فرانسوي، سرانجام دستگير شد. از جمله عوامل شكست امير عبدالقادر، اين بود كه در داخل الجزاير پايگاهي براي استقرار و مبارزه نداشت، زيرا سراسر كشور تحت اشغال فرانسويان بود در نتيجه عبدالقادر ناچار گرديد، درمناطق مرزي الجزاير و مراكش با فرانسويان مبارزه كند. ولي حاكم مراكش نيز كه تحت سلطه‏ي فرانسويان بود، پس از چندي به امير عبدالقادر، اجازه‏ي استفاده از مناطق مرزي مراكش را نداد و او را از خاك اين كشور بيرون راند. اين موضوع باعث شد كه فرانسويان بتوانند امير عبدالقادر را كه در انديشه‏ي ايجاد حكومتي يكپارچه و مستقل در سراسر شمال آفريقا و بيرون راندن استعمارگران از الجزاير بود شكست دهند. عبدالقادر 9 سال در زندان فرانسه بود و سپس وي را به شرط آن كه به كشورش باز نگردد، آزاد كردند.
يوهان هاينْريش پستالوزي، در دوم ژانويه 1744م در زوريخ سوئيس به دنيا آمد. وي پس از مرگ زود هنگام پدر، تحت نظر مادرش كه زني پارسا و نوع پرور بود، پرورش يافت. در نتيجه اين تربيت و تاثير پدربزرگش كه در آن سامان به شغل روحانيت، روزگار مي‏گذرانيد، پستالوزي به فكر افتاد تا روستاييان پيرامون خود را از حال فلاكت و بدبختي بيرون آورد. وي در ابتدا كوشيد از راه سرپرستي امور ديني به مقصود خود دست يابد اما چون موفق نشد، از اين‏رو به تحصيل حقوق پرداخت به آن اميد كه از حقوق مردم دفاع كند. پستالوزي در كنار آن، مدتي به فعاليت‏هاي سياسي روي آورد و چون با معايب و نواقص حكومت وقت آشنا گرديد آن را به باد انتقاد گرفت و از سياست كناره‏گيري كرد. وي سپس براي پيشبرد افكار خويش تصميم گرفت تا از راه اصلاح راه‏هاي كشاورزي، مردم را راهنمايى كند. او هم‏چنين تلاش كرد تا با گردآوري پسران بي‏سرپرست، در تربيت آنان بكوشد و در عين حال، افكار تربيتي خود را در مورد اين كودكان در معرض آزمايش قرار دهد. پستالوزي در سال 1781م آراء تربيتي خود را در كتابي به نام لئوناردو گرتْرود منتشر ساخت و حكومت محلي را متوجه نقايص تربيتي نمود. هنگامي كه در سال‏هاي پاياني قرن هجدهم، انقلاب فرانسه به سوئيس سرايت كرد و تعداد زيادي را به كشتن داد، پستالوزي يتيم خانه‏اي داير كرد و به سرپرستي كودكان مستمند و بدون سرپرست پرداخت. او با افكار و كارهاي خود توانست نظر تمام دانشمندان علم تربيت دنيا را به خود جلب نمايد و شهرتي جهانگير پيدا كند. پستالوزي بر اين عقيده بود كه دواي همه دردها، تربيت است و از ميان بردن فقر و بي‏نوايى جامعه و رشد دادن آن، تنها از راه پرورش امكان‏پذير مي‏باشد. او با اين افكار توانست جنبش‏هاي عظيمي در كشورهاي دنيا به وجود آورد و اصول تربيتي او توانست ريشه فرهنگ بيشتر ملل جهان را فراگيرد. پستالوزي معتقد است كه مشاهده و به كار بردن بايد اساس آموزش قرار گيرد و آموزش بايد از روي رشد كودك تنظيم شود. هم‏چنين، معلم بايد شخصيت شاگرد را محترم بشمارد و رابطه شاگرد و معلم بايد براساس مهر و محبت استوار باشد. پستالوزي بر اين عقيده بود كه هدف عمده تعليمات ابتدايى، توسعه دادن نيروي فكري طفل است نه آموختن علم و هنر به او. نظريات پستالوزي در اروپا و امريكا تاثيري بسيار عميق و اساسي بر جاي نهاد و بسياري از مربيان تعليم و تربيت، آراء او را به كار برده‏اند. يوهان هاينريش پستالوزي سرانجام در 17 فوريه 1827م در 83 سالگي درگذشت و در زوريخ به خاك سپرده شد. بيست سال پس از مرگ پستالوزي، مردم سوئيس آرامگاه مجللي براي وي برپا كردند و از او تقدير نمودند.
پُست، كهن‏ترين و گسترده‏ترين نوع ابزار ارتباطي بين مردم يك كشور با ساكنان ديگر سرزمين‏ها و مناطق جهان است و يكي از عمده‏ترين نهادهاي اجتماعي بازمانده از ادوار گذشته محسوب مي‏شود. از اين رو براي برقراري ارتباط بدون نياز به سفر، پست جايگاه ويژه‏اي يافته است. پست تاريخچه‏اي چند هزار ساله دارد، اما در دوم ژانويه 1843م پست به صورت امروزي رايج شد و اولين صندوق پستي در وين پايتخت اتريش نصب گرديد. قبل از اين كه سازمان مجهز و مخصوصي براي حمل و نقل نامه‏هاي پستي ايجاد شود، مرسولات پستي به وسيله اسب يا شتر و يا قايق‏هاي مخصوص جابه‏جا مي‏شد، ولي بعدها شيوه‏هاي جديد به اجرا درآمد و به تدريج، پست، پيشرفت كرد تا اين كه به شكل امروزي رسيد. در حال حاضر ارتباط پستي سازماندهي شده، فاصله‏ها را از بين برده، زمان را كاهش داده و در توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي به عنوان عاملي زيربنايي، پيشتاز حركت عمومي است.
جيلبرت موراي، فيلسوف و محقق انگليسي در دوم ژانويه 1866م در سيدني استراليا به دنيا آمد. وي در 11 سالگي راهي انگلستان شد و پس از تكميل تحصيلات خود، از سي سالگي به عنوان استاد ادبيات و فلسفه يوناني در دانشگاه آكسفورد به تدريس پرداخت. موراي هم‏زمان تعدادي از داستان‏ها و نمايش‏نامه‏هاي يوناني را به شعر انگليسي ترجمه كرد و در باب فرهنگ دنياي قديم درتطبيق با مشكلات دنياي جديد، رسالات و مقالات بسيار نگاشت. وي در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيد كه دين يوناني، در اصل، صبغه و رنگ يكتاپرستي داشته و خدايان متعدد يوناني، جنبه‏ها و وجه‏هاي مختلف خدا هستند. موراي براين اعتقاد بود كه در فرهنگ شرك‏آلود باستان، پايين‏ترين و بالاترين مرتبه فكر بشر را مي‏توان ديد. او هم‏چنين عقيده داشت كه از يك سو خرافات وحشت‏زا و ابتدايى و از سوي ديگر تعالي فكري جهانيان نشأت گرفته از ادبيات يونان باستان است. موراي پس از جنگ جهاني اول نيز خودش را صرف مسئله جامعه ملل كرد. از موراي آثاري برجاي مانده كه تاريخ ادبيات يونان، سنت كلاسيك در شعر و آزمايش اين نسل از آن جمله‏اند. جيلبرت موراي سرانجام در دوم مه 1957م در 91 سالگي درگذشت.
هرمان هِسه، نويسنده و شاعر آلماني در دوم ژانويه سال 1877م در خانواده‏اي مذهبي در شهر كالو در جنوب آلمان متولد شد. پدر و مادر او هر دو از مبلغان مذهبي بودند و خود او نيز در ابتداي جواني به اين كار اشتغال داشت. هرمان از نوجواني، سرودن شعر را آغاز كرد و در 20 سالگي اولين مجموعه شعر خود را منتشر نمود. وي پس از چندي دست به سفري طولاني به سوي مشرق زمين زد. مدت‏هاي طولاني در هندوستان در ميان جنگل‏ها و بودائيان زيست و با آيين آن‏ها آشنا شد. هرمان هسه به تدريجْ علاقه شديدي به وارستگي اين مردم پيدا كرد به طوري كه در بيشتر آثار خود، عقايد و زندگي آن‏ها را تشريح نموده است. از جمله در داستان سيدارتا، از اساطير هند الهام گرفته است و اين داستان، نمايانگر علاقه مردم غرب به ويژه آلمان به آيين‏هاي مذهبي شرق مي‏باشد. هِسه در سال 1945م جايزه ادبي گوته و يك سال بعد، جايزه نوبل را در رشته ادبيات دريافت كرد. هسه مدت‏ها در سوئيس به نشر آثار خويش پرداخت و كتاب‏هاي متعددي به نگارش درآورد. مايه اصلي داستان‏هاي او، كشمكش ميان ماديات و معنويات و گشودن راهي به سوي خويشتن است. هسه بيش از هر نويسنده ديگري توانسته است از رنج‏هاي دروني و احساسات و كشمكش‏هاي روحي، انزوا و زندگي باطني بشر سخن بگويد. كمال مطلوب از ديدگاه هسه زماني حاصل مي‏شود كه همه شكل‏هاي متفاوت زندگي با يك‏ديگر سازش پيدا كنند و مسائل مادي و معنوي به يك‏ديگر بپيوندند. از اين ديد، هسه معتقد به حل شدن تمدن غرب و شرق در همديگر بود و اين انديشه، بسياري از متفكران را نيز با خود همراه كرده است. وي در كتاب بازي مهره‏هاي شيشه‏اي كه به خاطر آن جايزه نوبل گرفت، پيرامون سرزمين كمال مطلوب كه در قرن بيست و سوم ميلادي رخ مي‏دهد سخن گفته است. در اين سرزمين، مشتاقان عالم معنا دور از غوغاي جهانْ در آن به سر مي‏برند. فلسفه غرب و رياضت شرق با يك‏ديگر تلفيق شده و حتي مرگ هم مانع پيشرفت آدمي نيست چرا كه روح، متوقف نمي‏شود. هسه برخلاف بسياري از نويسندگان عصر جديد كه به بشرْ جدا از عالم طبيعت اعتقاد دارند و به هر تغيير شكل طبيعت بر حسب فنون علمي مي‏نگرند، در آثار خود، راه و شناخت تدريجي بشر را در ارتباط با عالم خلقت مي‏نماياند. در واقعْ آنچه براي هِسِه كه تشنه كشف اسرار عالم هستي است، اهميت دارد، آن است كه تا حدّ امكان، خود را در قواي مختلفي كه بر بشر نفوذ دارد شركت دهد. از اين روست كه بيشتر اشخاصِ داستان‏هاي هِسه كساني هستند كه مي‏خواهند خود را به صورتي عميق بشناسند و براي شناخت درون، از برابر هيچ تجربه‏اي، هر قدر كه دشوار و وحشتناك باشد، كنار نمي‏روند و پيوسته در حال تحقيق به سر مي‏برند. اين تحقيقِ مداوم از انسانيت محض و اين اعتلاي انديشه است كه هِسِه را در رديف نويسندگاني جاي مي‏دهد كه آثارشان در دسترش فهم عامه مردم نيست، اگرچه مبهم و تاريك شمرده نمي‏شود. هسه نويسنده‏اي صلح‏طلب و گوشه گير بود كه آثار ارزش‏مند او از قبيل گرگ بيابان، سفر مشرق زمين، شادي نقاش و نظريات سياسي و... از شهرت فراواني برخوردارند. هرمان هسه سرانجام در نهم اوت 1962م در 85 سالگي درگذشت.
پاتريس لومومبا مبارز معروف افريقايى و باني استقلال كنگو در دوم ژانويه سال 1925م به دنيا آمد. او پس از اتمام تحصيلات متوسطه در اداره پست مشغول به كار شد و سپس تحصيلات عالي خود را در رشته حقوق به پايان برد. لومومبا در نهضت آزادي افريقا عامل اصلي استقلال كشورش كنگو بود. او در سال 1958 به عضويت دائمي كنفرانس مردم سراسر افريقا درآمد و به رياست نهضت ملي كنگو و استقلال كنگو از بلژيك انتخاب شد. لومومبا در سال 1960م پس از تأسيس جمهوري دموكراتيك كنگو به مقام نخست‏وزيري و وزارت دفاع منصوب گرديد. اما كمي پس از استقلال، نظاميان به تحريك عوامل بيگانه سر به شورش برداشته و يكي از ايالات كنگو را مستقل اعلام نمودند. وي براي جلوگيري از اين شورش‏ها دست به دامان سازمان ملل شد ولي چون از اين امر نتيجه‏اي نيافت خود وارد عمل گرديد و نيروهاي نظامي كنگو را به جنگ با نيروهاي شورشي اعزام كرد. در پي اين اقدام كه مخالف با نظرات رئيس جمهور كنگو بود، لومومبا از سوي رئيس جمهور وقت از سمت‏هايش بركنار و پس از يك سلسله تحولات سياسي، توسط نظاميان در محل اقامتش تحت نظر گرفته شد. اين مسئله باعث شد كه شورشيان كه از جانب دولت بلژيك حمايت و تحريك مي‏شدند، دست از شورش خود بردارند. لومومبا پس از مدتي، موفق به فرار از زندان شد. با اين حال وي پس از چندي به اتهام نقض امنيت ملي، توسط نيروهاي دولتي دستگير و در يك اقدام خائنانه، تحويل نيروهاي شورشي به رهبري موسي چومبه شد. پاتريس لومومبا سرانجام در 17 ژانويه 1961 به همراه جمعي از يارانش توسط عوامل چومبه، پس از شكنجه‏هاي فراوان تيرباران شد. لومومبا در شرايطي در 36 سالگي اعدام شد كه بيمار بود. انتشار خبر كشته شدن لومومبا، موجي از اعتراضات مردمي كنگو و ديگر كشورهاي افريقايي را به دنبال آورد. لومومبا چند كتاب از خود بر جاي گذاشته است كه مشهورترين آنها "ميهن من كنگو" نام دارد. گفته مي‏شود كه پاتريس لومومبا توسط موسي چومبه رهبر شورشيان كنگو در خمره اسيد انداخته شد تا اثري از وي باقي نماند.
در دوم ژانويه سال 1977م، به پيشنهاد انور سادات رئيس جمهور پيشين مصر، گروهي از رهبران سازشكار فلسطيني موافقتنامه‏اي با صهيونيست‏ها امضا كردند كه بر اساس آن، كشور مستقل فلسطين در ساحل غربي رود اردن تشكيل مي‏گرديد. اين تصميم كه به معناي ناديده گرفتن حقوق مسلَّم مردم مسلمان فلسطين و چشم‏پوشي از ديگر بخشهاي سرزمين اسلامي فلسطين بود، به سبب مخالفت‏هاي گسترده مردمي و نيز فريب كاري اسرائيل براي به سازش كشاندن رهبران فلسطين عملي نشد. (ر.ك: 15 نوامبر)